از آنجایی که قرار گذاشته بودم که در وبلاگ همه جور مساله ای را مطرح کنم از جمله مقالات علمی این بار به مناسبت آغاز به فعالیت مجدد معلمین و متعلمین در مهرماه یکی از مقالاتی را که قبلا نوشتم و در شماره ۵ مجله پنجره چاپ شده را میگذارم که دوستان در صورت علاقه مطالعه کنند.
در این نوشته سعی شده کردم که به تبیین مفهوم روشنگری از نگاه کانت بپردازم و به همین دلیل هم عنوان مطلب را گذاشتم ” روشنگری و فیلسوف روشنگری” اما متاسفانه در ویراست مجله برای آن یک عنوان بی ربط – ” کانت از جنگ دانشکده ها میگوید” – گذاشته اند.برای دیدن مطلب در مجله اینجا را کلیک کنید.
کانت از جنگ دانشکدهها میگوید
اگر بخواهیم عنوان دیگری برای عصر روشنگری در نظر بگیریم، بیشک اطلاق آن به «عصر فلاسفه» از هر عنوانی سزاوارتر است؛ فلاسفهای که در تمام این دوران به تبیین ابعاد گوناگون این عصر پرداختند. با درنظر گرفتن این دوران، میتوان فلاسفه را به سه نسل تقسیمبندی کرد:
۱- ولتر و مونتسکیو: ولتر به خوانش جدیدی از کتاب مقدس رویآورد و منتسکیو با آرای خود در باب حکومتداری با تکیهبر تفکیک قوا رنگ و بویی جدید به حکومت بخشید.
۲- هیوم و روسو: هیوم با بحثهای خود درباب انسان، فهم انسانی، دین طبیعی و… و روسو با بحثهای خود پیرامون آزادی و امور اجتماعی در این دوران بسیار مؤثرند.
۳- «ایمانوئل کانت»: کانت در این مرحله از تاریخ، با نقد مبانی متافیزیکی دوران پیشین و ارایه مدلی جایگزین، وارد این عرصه میشود.
شاید بتوان گفت که کانت با «نقد عقل محض» ضربه آخر را بر اندیشههای متافیزیکی پیشین زد و تمامی آنها را مردود اعلام کرد و کوشید تا با ارایه روشی نو که راه را برای علم جدید، بهمعنای نیوتونیاش، باز میگذاشت، طرح نویی دراندازد. کانت دارای آثار فراوانی است که تمامی آنها از اهمیت ویژهای برخوردار هستند؛ خواه کتاب مفصلی همچون «نقد عقل محض» باشد و یا مقالهای کوتاه مانند «در پاسخ به پرسش روشنگری چیست؟»
در پاسخ به پرسش روشنگری چیست؟ عنوان مقالهای است که در آن، کانت به پاسخ یکی از همعصران خودش پرداخته که مدعی شده بود مفهوم روشنگری مفهومی گنگ است. کانت این مقاله را در مجله «برلینیشه مونتاسشریفت» تحت عنوان «روشنگری چیست؟» به چاپ رسانیده بود. به این پرسش افراد دیگری همچون مندلزسون و دیگران نیز پاسخ دادهاند. البته ما در نظر داریم که در این مختصر به بررسی این سؤال از نگاه کانت، این فیلسوف مشهور و مؤثر عصر روشنگری، بپردازیم.
الف) چیستی روشنگری از نگاه کانت
کانت در تعریف روشنگری میگوید: «روشنگری، خروج آدمی است از نابالغی به تقصیر خویشتن خود» و سپس در تبیین مقصود خود، میگوید که منظور از نابالغی، ناتوانی در بهکار گرفتن فهم خویشتن است، بدون هدایت دیگری و آن را زمانی به تقصیر خویشتن میداند که علت آن کمبود فهم نباشد، بلکه کمبود اراده و دلیری در بهکار گرفتن آن باشد، بدون هدایت دیگری.
کانت خودش در تأکید بر سخنی که گفته است، میگوید: «من در روشنگری، بیش از هرچیز دیگری، بر خروج آدمی از نابالغی به تقصیر خویشتن در قلمرو مسایل مذهبی پای فشردهام» و شدیدا تأکید میکند که تا کشیش دلسوزی هست که بهجای من بیندیشد و مرا هدایت کند، هیچگاه روشنگری تحقق پیدا نخواهد کرد. کانت در این زمینه بهتندی صحبت میکند و با هرکسی که با روشنگری مخالفت کند، اینگونه سخن میگوید: «قیمهایی که از سر لطف، نظارت عالیه بر آنان (مردم) را بهعهده گرفتهاند و تدارک میبینند. اینان پس از آنکه جانوران دستآموز خود را خوب تحمیق کردند، سخت مواظبت میکنند که این موجودات سربهراه، نکند از قفسک کودکیشان، همان زندانی که ایشان برایشان فراهم کردهاند، پا بیرون بگذارند. آنگاه در گوششان میخوانند که اگر به تنهایی قدم بیرون بگذارند، چه خطرهایی تهدیدشان میکند.»
از نظر کانت، روشنگری حرکتی است جمعی که بهسختی میتوان آن را بهصورت فردی انجام داد و از این رو وی میگوید: «برای هر فرد بهتنهایی سخت و دشوار است که خود را از نابالغی که سرشت دومین او شده است، بیرون بکشد. فلذا بسیار اندکند کسانی که توانسته باشند با پرورانیدن ذهنشان خود را از نابالغی بهدرآورند و سپس گامهایی مطمئن بردارند.»
«سرشت دومین» صفتی است که کانت برای کسانی بهکار میبرد که از سرشت نخستینشان که همان خردورزی و مستقل بودن از هدایت دیگران است، جدا شدهاند. با توجه به این مفهوم، میتوان فهمید که از نظر کانت انسانها بالذات متفکرند، اما در طول زمان از آن سرشت ابتداییشان فاصله گرفته و به سرشتی دیگر درآمدهاند.
در اینجاست که کانت مفهومی کلیدی تحت عنوان «خوداندیش» را مطرح میکند. اینها کسانیاند که از قواعد و احکام از پیش معلوم شده پیروی نمیکنند و با بهکار گرفتن فهم خویش به خوداندیشی در امور جهان میپردازند. از نظر کانت «خوداندیشی» غایت هستی انسانی بهشمار میرود و از اینرو هرچه با آن مخالفت کند – حتی قانون، این مقدسترین مفهوم جامعه مدرن – اعتباری نخواهد داشت؛ چراکه «معیار سنجش آنچه بهعنوان قانون بر مردم وضع میشود، این است که آیا آن مردم هرگز خود چنان قوانینی بر خود وضع میکردند یا نه و قانونی را که مردم خود حق وضع آن را ندارند، دولت نیز آن حق را ندارد؛ چراکه اعتبار قانونگذاری پادشاه از این نشأت میگیرد که وی اراده عمومی مردم را در اراده خود وحدت میبخشد و باز میتاباند.» بههمین دلیل است که از نظر کانت تأخیر از روشنگری، جایز، اما صرفنظر کردن از آن اصلا پذیرفتنی نیست؛ چراکه صرفنظر کردن از آن برای خود و بهویژه نسلهای آتی، تجاوز به حقوق مقدس بشری است.
ب) روشنگری و ادوار تاریخی
کانت با توجه به مفهوم روشنگری، تاریخ را به سه دسته کلی تقسیم میکند:
۱- عصر روشنییافته: عصری است که مردم در مسایل دینی بدون هدایت دیگری، عقل خویش را بهخوبی و با اطمینان بهکار میاندازند.
۲- عصر روشنیبخش : عصری است که مردم کاملا در بهکاربردن عقل مستقل نیستند، اما اندکاندک به آنسو حرکت میکنند.
۳- عصر تاریکی (کانت صریحا این مرحله را بیان نکرده، ولیکن این مفهومی است که بسیاری از اندیشمندان از سخن وی گرفتهاند): عصری است که مردم در هدایت دیگریاند.
از نظر کانت دوران وی عصر روشنییافته نیست، بلکه عصری روشنیبخش است؛ عصری که در مرحله گذار از عصر تاریکی به عصر روشنییافته قرار دارد.
ج) چگونگی تحقق روشنگری
کانت آزادی را ابزار روشنگری میداند؛ آزادی کاربرد عقل در امور همگانی به صورت تمام و کمال. منظور کانت از امور همگانی، استفادهای است که کسی در مقام «شخص خود» به صفت اهل علم، در مقابل خوانندگانش از عقل خویش میکند. در مقابل این معنا، آن کاربردی از عقل است که کسی در سمت اداری یا مدنی معینی که به وی سپرده شده است، از عقل خود بکند. بههمین دلیل، تأکید کانت بر این مطلب است که روشنگری نباید نظم عمومی جامعه را برهم زند و این کار را از آنرو که موجب فتنه است، بزهکاری میداند. کانت معتقد است که روشنگری فقط در مورد امور همگانی جاری است و همانگونه که توضیح داده شد، امر همگانی در زمانی است که شخص در مقام اهل علم سخن بگوید؛ برای همین، شدیدا تأکید میکند که هیچکس نباید در امور خصوصی – شخص در مقام اداری یا مدنی معین – بهنام روشنگری از وظایف خود تخطی و یا برخلاف آنها حرکت کند. از نظر کانت، آزادی مدنی بیشتر برای آزادی روح مردمی که میخواهند بهسوی عصر روشنییافته حرکت کنند، لازم است و از این طریق است که دولت در عرصه روشنگری نقش پیدا میکند. در نهایت باید گفت این آزادی مدنی – سیاسی بهمعنای هرجومرج و براندازی نظامهای سیاسی نیست، بلکه بهمعنای نهادینهکردن آگاهی در میان جامعه است.
د) روشنگری و کتاب «نزاع بین دانشکدهها»
توجه به این نکته ضروری است که مقاله کانت، در مورد روشنگری باید در ارتباط با دو اثر دیگر او یعنی «طرح صلح پایدار» و «نزاع بین دانشکدهها» خوانده و درک شود. تنها در اینصورت است که مقصود حقیقی کانت فهمیده شده و راهکارهای او برای اجرایی شدن مقاصدش آشکار میشود. بههمین دلیل، ما در این مرحله با توجه به بخشی از کتاب «نزاع بین دانشکدهها» که به بررسی نزاع بین دانشکده الهیات و فلسفه میپردازد، سعی میکنیم مفهوم روشنگری در نزد کانت را بهصورت واضحتری بیان کنیم. این بخش از کتاب از آن رو حایز اهمیت است که نزاع بین دانشکده الهیات و فلسفه، در اصل همان نزاع بین روشنگری و ماقبل آن است.
کانت تقابلهای بین دانشکده الهیات و فلسفه را اینگونه برمیشمارد:
الف) ایمان در مقابل معرفت: الهیات بهدنبال ایمان است و ایمان یک اعتقاد جزمی است؛ در صورتی که فلسفه از هرگونه تعصبی رها و آزاد است. از نظر کانت، تئولوژی اصلا نقشی در ایجاد علم نداشته، بلکه در مقابلش بوده است و موجب محدودکردن علم و ایستایی آن میشود.
وجه اومانیستی اندیشه کانتی در اولویت دادن آزادی و اراده انسانی در مقابل خواست و اراده الهی روشن میشود.
ب) دگماتیسم در اندیشه، در مقابل آزادی اندیشه: از نظر کانت، دانشکده الهیات از آن جهت که به حکومت وابسته است، دانشکدهای مطیع و در چنگال قدرت بهحساب میآید و همین امر نیز موجب قویتر شدن آن میگردد؛ چراکه از حمایتهای مادی و معنوی دولت بهره میبرد. اما دانشکده فلسفه بهدلیل عدم وابستگی به قدرت از آزادگی بیشتری در حیطه نقد و نقادی برخوردار است، ولیکن دانشکدهای ضعیف است؛ چراکه از حمایتهای دولتی برخوردار نیست.
ج) عقل در مقابل غیر عقل: از نظر کانت هرچه در مقابل فلسفه است غیرعقلی، و تنها دانشکده فلسفه است که عقلی و عقلانی است.
جمع بندی
در نهایت با توجه به تمامی مطالبی که گفته شد، میتوان بهصورت خلاصه روشنگری را مجموعهای از عناصر مختلف مانند: آزادی فردی و اجتماعی، بهکارگیری عقل، مقابله با تعبد دینی(دگماتیسم مذهبی) و کنارزدن تنآسایی و قیمتراشی دانست.
با عنایت به این پیشزمینههای تاریخی بحث روشنگری است که بسیاری معتقدند روشنفکری دینی، امری ناممکن و همچون «کوسه ریشپهن» میماند و لغتپردازیها و تشبیهاتی مانند «شیر شیرین» مشکلی از این مسئله حل نمیکند و نمیتواند بین سنت دینستیز روشنگری و دین، آشتی برقرار سازد.
پینوشت
۱- روشنگری چیست؟ ص۱۷
۲- همان، ص ۲۶
۳- همان، ص ۱۸
۴- همان، ص۱۸
۵- با مطالعه کتاب نزاع بین دانشکدهها در نهایت متوجه میشویم که اینها کسانی نیستند مگر فیلسوفان یا همان کسانی که امروزه در جوامعی مانند جامعه ما به روشنفکران معروف هستند.
۶- همان، ص ۲۳
۷- کانت این عصر را «عصر فردریک» میداند، یعنی دوران فردریک کبیر که روشنگری در دوران وی رونق داشته است.
۸- این حرفی است که امروزه در بین تاریخنویسان علم و دانشمندان جامعهشناسی معرفت هیچگونه اعتباری ندارد. ر.ک: سعید زیباکلام، معرفتشناسی اجتماعی.